لقمان

ساخت وبلاگ
روزی لقمان در کنار چشمه ای نشسته بود . مردی که از آنجا می گذشت از لقمان پرسید : چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید ؟
لقمان گفت : راه برو . آن مرد پنداشت که لقمان نشنیده است.
دوباره سوال کرد : مگر نشنیدی ؟ پرسیدم چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید ؟
لقمان گفت : راه برو . آن مرد پنداشت که لقمان دیوانه است و رفتن را پیشه کرد .

زمانی که چند قدمی راه رفته بود ، لقمان به بانگ بلند گفت : ای مرد ، یک ساعت دیگر بدان ده خواهی رسید .
مرد گفت : چرا اول نگفتی ؟
لقمان گفت : چون راه رفتن تو را ندیده بودم ، نمی دانستم تند می روی یا کند .
حال که دیدم دانستم که تو یک ساعت دیگر به ده خواهی رسید

http://muharram92.com
تی شرت محرم

فروش انواع سخت افزار، موبایل،کامپیوتر،سخت افزار، لب تاپ...
ما را در سایت فروش انواع سخت افزار، موبایل،کامپیوتر،سخت افزار، لب تاپ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yasin shopping10712 بازدید : 211 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1392 ساعت: 11:51